• .

°

• .

°

• .

اینجا یک Magician زندگی میکند وچیزهایی که با چشم دیده نمی شوند را مینویسد تا قابل دیدن شوند!

طبقه بندی موضوعی
حرم که رفتم همونطور ک فک میکردم اول خیلی زرق و برقیاش اذیتم کرد و اینا. و من همیشه اندیشه کنان در این پندارم که چرا این ملت محبتاشون اینجوری تو ذوق زنه؟ :/ البته صرفا نظر شخصیس -_- بگذریم. خلاصه عادت کردم تقریبا ولی نقطه عطف داستان اونجا بود که نورشون افتاده بود تو گوشیم و یکم تار و اینا بود و فهمیدم میشه اینجام اون تکنیک مردمکای چشمو نزدیک دماغ کردنو برای تغییر شکل نورا زد ک دنیا قشنگ تر شه. (این تکنیک رو نورهای خیلی کوچولو مث ستاره های کمرنگ جواب نمیده چون محو میشن کلا ~_~ و چیزا رو دوتا میکنه میشه گف و تار :دی میخواستم ب فرانک یاد بدم یادم رف :/ شاید بلدم باشه حالا) و انجام این کار همانا و کف کردن همان :)) ینی دیگه هیچ وقت این کار اندازه این دفعه فک نکنم بتونه ارضام کنه دیگه. وقتی سرتو تکون میدادی یا راه میرفتی محشر بود. انگار کلی نور گردالی خوشگل تار ک بینشون چندتا رنگ دیگم بود داشتن راه میرفتن یا میدویدن. راه رفتن جریانش این بود ک مامانم گف چادرمو بگیر گم نشی پشت سرمی و منم سواستفاده کردم و اینجور شد. فقط برام سواله ملتی ک میدیدنم چه فکری میکردن؟ :))
اها تو حرم اونجاش ک رفتم نزدیک ضریح هم خیلی باحال بود. اول رف رو اعصابم هل دادنا و اینا ولی بعد که دقت کردم و صدای دیلینگ دیلینگ لوسترا رو شنیدم و کبوتری ک یهو از اونور اومد تو روحم تازه شد:دی اون دیلینگ دیلینگا خیلی خوب و معنوی بودن واقعا. لوسترام از جمله چیزای تجملاتی رو اعصابن ک اینوری خوشگل شدن:دی
و در قسمت بعد میرسیم به جریان نماز خوندن بزرگواران که من نقدی بش نداشتم و جالب بود یه جورایی هماهنگی و ایناشون و وقتی ک بلند میشدن من از پایین میدیدم جالب بود و اینکه مث دیوارای سیاه سفید با طرحای مختلف بودن و اینا :دی فقط باز اینکه همه میخواستن بیان حتی به قیمت جا رو برا بقیه تنگ کردن و اینا رو اعصاب بود ک بگذریم. نکته خوشمزشم اینجا این بود ک سجده که میرفتن بچه کوچولوهایی ک در حال بازی و اینا بودن پیدا میشدن و کلی به چشم میومدن ک جالب بود... خداروشکر ب نماز نخوندنم گیر ندادن :/ ولی چندین بار هی ب مو گیر دادن :/ به عکسی که مونده بودم بگیرم یا نه ک یوقت گیر ندن هم کسی گیر نداد خداروشکر:دی
و این بود جریان جالب کردن چیزای ازاردهنده توسط من :/ :دی واقعا اینجوری فضا معنوی شد ولی. موندمم خود ملت چجور اونجوری تحملش میکنن. شایدم الکی مثلا قصدشون این بوده ک همین جوری ک من دیدم ببیننشون برا همین این کارو کردن و در جهت افزایش تلاش ملت برا خلاقیت و این حرفا! :/ :دی
اینم عکسایی از بچه ها که به زور باید یابیدشون :دی عکس دومی اسونه البته :-"





موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۲
~ فو فا نو ~