سین هفت نفره
پدر من رسم هفت سین چیدن عید نوروز را دوست داشت ولی نه دقیقا آن هفت سین
مشهور را. دوست داشت هفت نفر با اسم هایی که با سین شروع می شوند، دور کرسی
که از زمستان هنوز مانده و آتش کرده است، بنشینند تا هفت سین کامل شود؛
حالا لابد به این خاطر و هم به خاطر دلایل دیگری بوده که باعث شده اسم
مادرمان و ما پنج بچه با سین شروع شود. که اصلا چرا پنج بچه؟! مانده ام
واقعا دلیلش همین بوده که ما را به دنیا آورده اند؟
راستش من آخرین بچه
هستم. مثل اینکه امسال قرار بوده بالاخره با به دنیا آمدن من هفت سین کامل
شود ولی باز هم جای یک سین خالی ماند. انگار که قرار نبود آرزوی پدر هیچ
وقت برآورده شود. ولی خب یکی از سین ها پیشنهاد داد حالا که او نمی تواند
بیاید ما برویم پیشش و اینجوری حتما همه چیز درست می شود؛ به همین خاطر
سالمان را بیرون از خانه و به جای کرسی دور قبر پدر تحویل کردیم؛ همراه با
آتش کوچکی که برپا کردیم تا جای کرسی را بگیرد.
روحشان همه پدران اسیر خاک شاد و یادشان گرامی ... ان شاءالله