اگه سنم و اینا برا کسی سوال شد باس بگم به زودی 21 میشم و قدمم نزدیک 170 و از لحاظ هیبت اینا هم جوری هستیم ک اونشب شلوار دخترونه اندازم نشد و پسرونه خریدم :)))))
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ب.ظ
حرم
که رفتم همونطور ک فک میکردم اول خیلی زرق و برقیاش اذیتم کرد و اینا. و
من همیشه اندیشه کنان در این پندارم که چرا این ملت محبتاشون اینجوری تو
ذوق زنه؟ :/ البته صرفا نظر شخصیس -_- بگذریم. خلاصه عادت کردم تقریبا ولی
نقطه عطف داستان اونجا بود که نورشون افتاده بود تو گوشیم و یکم تار و اینا
بود و فهمیدم میشه اینجام اون تکنیک مردمکای چشمو نزدیک دماغ کردنو برای
تغییر شکل نورا زد ک دنیا قشنگ تر شه. (این تکنیک رو نورهای خیلی کوچولو مث
ستاره های کمرنگ جواب نمیده چون محو میشن کلا ~_~ و چیزا رو دوتا میکنه میشه گف و تار :دی
میخواستم ب فرانک یاد بدم یادم رف :/ شاید بلدم باشه حالا) و انجام این کار
همانا و کف کردن همان :)) ینی دیگه هیچ وقت این کار اندازه این دفعه فک
نکنم بتونه ارضام کنه دیگه. وقتی سرتو تکون میدادی یا راه میرفتی محشر بود.
انگار کلی نور گردالی خوشگل تار ک بینشون چندتا رنگ دیگم بود داشتن راه
میرفتن یا میدویدن. راه رفتن جریانش این بود ک مامانم گف چادرمو بگیر گم
نشی پشت سرمی و منم سواستفاده کردم و اینجور شد. فقط برام سواله ملتی ک
میدیدنم چه فکری میکردن؟ :))
اها تو حرم اونجاش ک
رفتم نزدیک ضریح هم خیلی باحال بود. اول رف رو اعصابم هل دادنا و اینا ولی
بعد که دقت کردم و صدای دیلینگ دیلینگ لوسترا رو شنیدم و کبوتری ک یهو از
اونور اومد تو روحم تازه شد:دی اون دیلینگ دیلینگا خیلی خوب و معنوی بودن
واقعا. لوسترام از جمله چیزای تجملاتی رو اعصابن ک اینوری خوشگل شدن:دی
و
در قسمت بعد میرسیم به جریان نماز خوندن بزرگواران که من نقدی بش نداشتم و
جالب بود یه جورایی هماهنگی و ایناشون و وقتی ک بلند میشدن من از پایین میدیدم جالب بود و اینکه مث دیوارای سیاه سفید با طرحای مختلف بودن و
اینا :دی فقط باز اینکه همه میخواستن بیان حتی به قیمت جا رو برا بقیه تنگ
کردن و اینا رو اعصاب بود ک بگذریم. نکته خوشمزشم اینجا این بود ک سجده که
میرفتن بچه کوچولوهایی ک در حال بازی و اینا بودن پیدا میشدن و کلی به چشم
میومدن ک جالب بود... خداروشکر ب نماز نخوندنم گیر ندادن :/ ولی چندین بار
هی ب مو گیر دادن :/ به عکسی که مونده بودم بگیرم یا نه ک یوقت گیر ندن هم
کسی گیر نداد خداروشکر:دی
و این بود جریان جالب
کردن چیزای ازاردهنده توسط من :/ :دی واقعا اینجوری فضا معنوی شد ولی.
موندمم خود ملت چجور اونجوری تحملش میکنن. شایدم الکی مثلا قصدشون این بوده
ک همین جوری ک من دیدم ببیننشون برا همین این کارو کردن و در جهت افزایش تلاش ملت برا خلاقیت و این حرفا! :/ :دی
۹۶/۱۲/۱۲