• .

°

• .

°

• .

اینجا یک Magician زندگی میکند وچیزهایی که با چشم دیده نمی شوند را مینویسد تا قابل دیدن شوند!

طبقه بندی موضوعی

یاکریم، باغ موتوران، گل و دیگران! :دی

جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۴۱ ب.ظ
رسیدیم جایی که باید وایمیستادیم تا راننده بیاد. یاکریما برا خودشون تو پیاده رو راه میرفتن. مامان گف: «وقتی راننده اومد بگو یه جا وایسه که سرویس بهداشتی داشته باشه.» نگام به یکی از یاکریما قفل شده بود. ب گردنش. گردنشون ی حالت خاصی داره. انگار سوراخ سوراخه. بچگی مث چی از این چیزایی ک سوراخ سوراخ بود فرار میکردم ولی الان با اینکه حتی یاد یه یاکریمی ک چن سال پیش دیدم و خشک شده بود و منم همش نگام به گردنش میوفتاد و یه جوری میشدم میوفتادم ولی سعی کردم برم نزدیکش تا دقیقا بفهمم چه خبره اونجاشون، ولی خب واینمیستاد. اخرم پر زد و رفت. نگام باش حرکت کرد و افتاد ب موتورا. گفتم: «اوووواَ اینا رو. چقد موتور.» مامان گف: «لابد برا مغازه داراس.» نگام بینشون میگشت. همشون قدیمی بودن. احتمالا صاحباشونم همینطور. جدا از اینکه صحنه همینجوری خشک و خالی هم باحال بود ولی جریان اینه که من عاشق موتورام. اول عاشق دوچرخم ولی چون دستم بهش نرسید هیچوقت با موتورمون دوست شدم و الان همینجوری هم راضیم چون خاطره هامو باش دوس دارم. و شاید یه باغ موتور مث این منو بیشتر خوشحال کنه و خستگیمو دربیاره تا یه باغ گل. گوشیمو اوردم بالا خواستم عکس بگیرم که نگام از تو قابش به گلی افتاد ک جلوی نزدیک ترین موتور بم گیر شده بود. یه گل پژمر، نه. دلم نمیخواد اینجوری توصیفش کنم. حتی دلم نمیخواد خیلی اب و تابش بدم. فقط میخوام بگم با این وجود دوس داشتمش و حتی از باغ موتورا بیشتر. البته وجودش میون اون همه آهن بود که باحال ترش کرده بود احتمالا و همینطور شاید اصلش ب خاطر داستانی که پشتش داشت و من خبر نداشتم وگرنه تنهایی یا اگر خیلی تمیز و اینا تو باغچه بود؟ نه فک نکنم. هممم شاید گل چیدن هم زیاد بد نیست. شاید حتی خود گله هم راضی باشه. به هرحال یه جهان گردی هم هس برا خودش. ینی واقعا دوس داشته همیشه بمونه یه جا؟ ینی دلش نمیخواسته بیاد اینجا؟ بعید میدونم... یکی از یاکریما پرکشید و حواسمو با خودش برد پی ساختمونی که چن بار دیده بودمش ولی دقیق نشده بودم بش. بالاش تابلو زده بود: «سرویس بهداشتی»



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۷
~ فو فا نو ~